سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یادداشت ثابت - دوشنبه 99/3/13 | 2:9 عصر | نویسنده : سایه

این منم دنیا 

 منی که از خود من هم گریزان است

این منم دنیا 

منی که خسته و افتان بر زمین خود را می کشاند 

این منم دنیا 

منی که دیگر هیچ ، او را ارام نمیکند 

این منم دنیا 

منی که از او توده ای غم ،برزمین پای میگذارد 

به کجا روم 

در کدام کجاوه نشینم 

سر بر بالین که گذارم 

امید را در چه بجویم 

خنده ها کجایید که من را بیابید 

اشک ها کجایید که جاری شوید 

لب ها کجایید که بر جای انگشت قلبم بوسه زنید 

مردم کجایید تا من را ببینید 

این من که محکوم به هر چیزی هست جز بودن در هستی های واقعی

چرا بازوانی نیست تا آغوش شوند برای منی که افتان در این صحرای داغ زندگی خودرا میکشاند تا شاید بتواند سایه ای بیابد و لحظه ای بیاساید 

وای که مردم چه سختند 

وای که زندگی چه درد است 

وای که لحظه ها چه غم است 

و وای که این من ، چه می کشد 

کاشک درها باز شوند 

کاشک باران ببارد 

کاشک بادها بوزند 

کاشک سایه ها کنار بروند 

و کاشک خورشید زندگی بدرخشد 

اما حیف که خیلی زود زمان میگذرد و ما می مانیم و من 

منی خسته 

 




تاریخ : پنج شنبه 99/10/25 | 6:47 عصر | نویسنده : سایه

هنگامی که بوی عطر خاک ، در گوش زمان می پیچد  و مرا به آغوش گرم خاطره ها می کشاند 

زمانی را به خاطرم می اورد 

که در میان گندم زار زمان ، خودم  را به دست باد سپرده بودم  و بر

شاخه های ان درخت تنومند که تکیه گاه کودکی من بود پیچ و تاب میخوردم .

شاید چون ،که دمی در زیر سایه ی پرمهر آن با بازی های  کودکیم بیاسایم 

و این جویبار زندگی بود که در بستر سرد دستان زمان  میرفت  تا به افول اید

و من ، اری من را میگویم 

منی که منم نه دیگری . فقط من 

همچنان در رنگارنگ آن گل های سپید که در دامن طبیعت  پیچ و تاب میخورد 

لبخند شیرینم  را نثار میکردم  تا به دنبال شاپرک زندگیم باشم 

شاپرکی که ....

چه میدانی که وقتی سر از پیله ی خود بر اورد چه بود !

چهره ی حقیقی او 

اری چهره ی نقاب گرفته ای که 

واقعیت تلخ زندگی هزار ساله ام را رنگ زد 

رنگی به تاریکی سیاهترین شب های زندگی بی ستاره ی ادمیان 

کجایید ای پریان زندگی تا دیوهای دیوسیرت را با چوب جادویی خود به پیله ی زمان بازگردانید

تا دیگر سیاهیها در چاله ی غم زندگی شکل نگیرند و لحظه ها در ساعت زمان توقف نگردند 

حالا میفهمم؛ 

که قصه ی دیو و پری قصه نیست،  که زندگی است 

غصه است ؛ مردن در عین زندگی است 




       



  • paper | لینک | خرید رپورتاژ آگهی دائمی
  • فروش لینک | فروش بک لینک با کیفیت